English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2845 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
You yourself suggested it , didt you ? U مگر خودت نبودی که این پیشنهاد رادادی ؟
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
talk up <idiom> U صحبت درمورد
was:iwas U من بودم
i was up late last night U بودم
i was under his roof U او بودم
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
in on <idiom> U اطلاعاتی داشتن درمورد
what about <idiom> U چطور(درمورد چیزی)
if i were U اگر من بودم
i passed an uneasy night U ناراحت بودم
i was on the watch for it U مراقب ان بودم
i was in the garden U در باغ بودم
i was under his roof U مهمان او بودم
use one's head/bean/noodle/noggin <idiom> U عمیقا فکر کردن درمورد
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
get the goods on someone <idiom> U فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
To be biased (prejudiced). U درمورد چیزی تعصب داشتن
i was about to go U در شرف رفتن بودم
I was so tired that … U آنقدر خسته بودم که ...
were i in his skin U اگر بجای او بودم
the wall U پشت دیوارایستاده بودم
i would i were a child U ای کاش بچه بودم
i was absent for a while U یک مدتی غایب بودم
i wish i were U کاش من مرغی بودم
i had been caught U گرفته شده بودم
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
i was under theimpression that U به این عقیده بودم که ...
freeboard U حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
search one's soul <idiom> U کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
monomaia U جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
food for thought <idiom> U درمورد چیز باارزش فکر کردن
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
I was sound asleep when he knocked. U وقتیکه در زد غرق خواب بودم
in my raw youth U در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
I was an eye witness to what happened. U من حاضر وناظر وقا یع بودم
If I were you. IF I were in your shoes. U اگر جای شما بودم
if i were you U اگر من جای شما بودم
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
were i in your place U اگر جای شما بودم
I wish I were rich . U کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
I was waist deep in water . U با کمر درآب فرورفته بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her . U محکوم بودم که با اوازدواج کنم
I was standing at the street corner . U درگوشه خیابان ایستاده بودم
i was in an awkword p U بد جوری گیر کرده بودم
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
tie up <idiom> U تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
To be patient with someone . U درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
i was the second to speak U دومین کسی که سخن گفت من بودم
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
I was up all night in my bed. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
achloropsia U نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
aerostatics U علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
target dossiers U پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
i was not my self U از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
let go <idiom> U به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
I am late. U من دیر کردم.
i hid my self U را پنهان کردم
i knocked at the door U دق الباب کردم
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
i asked him a question U پرسشی از او کردم
iwas late U دیر کردم
eureka U >من کشف کردم <
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
i made him go U او را وادار کردم برود
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i managed to do it U ان کار را درست کردم
i did that of my own free will U این کار را کردم
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
pans U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
eaten U خورده
little U خورده
irriguous U اب خورده
it was eaten U خورده شد
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
grubbier U کرم خورده
brushed U شانه خورده
underdog U سگ شکست خورده
eaten U خورده شده
corrosion U خورده شدن
grubby U کرم خورده
writhen U تاب خورده
writhen U پیچ خورده
worm eaten U کرم خورده
callous U پینه خورده
grubbiest U کرم خورده
turkey U شکست خورده
failure U شکست خورده
moth eaten U بید خورده
conglomerates U به هم جوش خورده
cleft U ترک خورده
kaput U کاملا شک ست خورده
clefts U ترک خورده
clift U ترک خورده
indisposed U بهم خورده
stamped U تمبر خورده
conglomerate U به هم جوش خورده
failures U شکست خورده
picked U کلنگ خورده
worm-eaten U کرم خورده
messy U بهم خورده
cancelled U قلم خورده
dislocated U بهم خورده
deluded U فریب خورده
turkeys U شکست خورده
corrodible U خورده شدنی
jiggly U تکان خورده
kinky U پیچ خورده
kinky U گره خورده
maggoty U کرم خورده
mildewy U باد خورده
mussy U بهم خورده
crackly U چین خورده
crimpled U چوروک خورده
crossed out U قلم خورده
hammer hard U چکش خورده
withered U چروک خورده
Recent search history Forum search
1دریافت کردم
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
3in rell with god
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
1you still weren't very nice to him about it.
1i was rebelling now
1i carried her the rest of the way
1i was in the middle of a thick law book
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com